در تاریخ اندیشه و عمل سیاسی دوران اسلامی با اندیشهها و رویکردهایی مواجه میشویم که با اندیشه و رویکرد دین اسلام بسیار متفاوت است؛ بلکه گاه این تفاوتها تا آن حد است که با روح و اهداف اسلام قرآنی در تضاد روشن و آشکاری قرار میگیرد. به عنوان نمونه در حالی که پیامبر (ص) با هر گونه ترور و فتک و غیله و اغتیال به شدت مخالفت میورزید، در همان روزها افرادی تندرو بودند که این فکر و اندیشه را ترویج میکردند و میکوشیدند تا حتی در حوزه عمل سیاسی و اجتماعی به آن دامن بزنند. برخی از رفتارهای صحابیهای نزدیک آن حضرت موجب میشد تا آن حضرت(ص) از آن رفتارهای ناپسند و دور از انسانیت علان و ابراز انزجار و برائت نماید. نقشه ترور ابوسفیان در هنگامی که با عباس عموی پیامبر(ص) به اردوگاه آمده بود، از سوی پیامبر تقبیح شد. درباره یکی دیگر از دشمنان آن حضرت (ص)که "حکم بن عاص" بود، آن حضرت با آن که دستور قتل وی را از پیش صادر کرده بود و حکم نیز میدانست که حکم قضایی کشتنش از سوی پیامبر صادر شده است و اگر مومنی وی را هر جا ببیند به قتل میرساند، با این همه وقتی همراه عثمان وارد مسجد میشود و در پناه و امان وی قرار میگیرد، یکی از صحابی به پیامبر(ص) عرض میکند که اگر اشارتی میفرمودید او را گردن میزدم و شما هیچ اشارتی نفرمودید؛ آن حضرت(ص) در پاسخ به اظهارات وی بیان میدارد که ما هرگز به ایما و اشاره حکم نمیکنیم؛ زیرا آن حضرت(ص) از فتک و غیله بازداشته و این عمل را حرام کرده و از ارتکاب آن نهی نموده بود؛ در این حال چگونه ممکن بود که خود مرتکب آن شود.
به هر حال در سیره پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) و شیعیان وفادار آنان، ترور نه تنها از نظر عقلی قبیح و از نظر شرعی حرام بوده، بلکه از مرتکبان آن نیز اعلام برائت و انزجار شده است. بنابراین، ترور هم به عنوان رفتار و هم به عنوان سازوکار مردود است و این عمل غیر شرعی و غیر انسانی در نگرش اسلام سیاسی امری نادرست و ناهنجار و دور از حقوق انسانی و شهروندی دانسته شده است. با این همه برخی از تندروها و کسانی که از اسلام درک درستی نداشته برای رسیدن به اهداف نامشروع خود از روش سود جسته و به این اعمال دست مییازیدند. از مهمترین جریانهای انحرافی در اسلام سیاسی و عقیدتی که به این روش و شیوه متوسل شدند میتوان از گروه خوارج نام برد که نخستین حرکت ایشان ترور سیاسی حضرت امیرمومنان (ع) در مسجد کوفه در نوزدهم ماه مبارک رمضان و در یکی از شبهای قدر و در زمان خلافت ایشان بود. این رفتار و شیوه بعدها به صورت یک فرهنگ ادامه یافت و از مهمترین گروههایی که به این شیوه غیر انسانی و اسلامی تمسک جستند میتوان گروه اسماعیلی و به ویژه حسن صباح و الموتیان را یاد کرد که ترورهای سیاسی آنان، چنان مشهور و معروف شده است که نام حشاشون حتی در زبانهای غربی به معنای نوعی از ترور از جایگاه ویژهای و مهمی برخوردار گردید.
در دوران معاصر گروه القاعده یکی دیگر از گروههای سیاسی است که از این شیوه بهره میبرد. این گروه حتی پا را از آن چه گذشتگان انجام میدادند فراتر نهاده و به ترورهای کور دست میزنند. کشتن انبوه بیگناهان در حالی که پیامبر(ص) از قطع درختان و کشتن بیگناهان مانند زنان و پیران و کودکان نهی کرده است، نشان از اوج گمراهی این افراد و دوری ایشان از اصول اسلام دارد.
اگر بخواهیم بگوییم که بدترین شیوه ترویج حق، دفاع بد از حق از آن است، این گروه را میتوان بدترین دوستان اسلام دانست که در حقیقت تنها در راستای اهداف دشمنان گام بر میدارند. دفاع بد ایشان از اسلام به نفع دشمنان تمام شده است و به عنوان دوستان نادان بهترین کمک و یاری را به دشمنان اسلام می کنند. آیا کشتن زنان و کودکان و پیران جهاد است. این چه جهاد مقدسی است که تنها ضد بیگناهان انجام میگیرد؟ همانطور که گفته شد اسلام ترور را حرام و از آن نهی کرده است. حتی اگر ترور را به عنوان یک روش و شیوه برای مبارزه با دشمن در خانه درست بشماریم آیا اهداف ترور باید مردم مسلمان و حتی غیر مسلمان از بی گناهان باشد ؟ چرا از اهداف یکی از این ترورها سردمداران جنگهای صلیبی نیستند؟ چرا تنها مردم بیگناه کشته میشوند؟ در ترورهای الموتیان امرا و صاحب منصبان فاسد ترور میشدند، ولی چگونه است که تنها بی گناهان در عراق و یا حتی در آمریکا و اروپا هدف اعمال تروریستی گروه القاعده قرار میگیرد؟